حروف مُقطّعه قرآنحروف مقطعه يعني جدا جدا، چهارده حرف از الفباي زبان عرب در ابتداي 29 سوره قرآن مجيد مي باشد، كه آنها را حروف مقطعه مينامند و آن حروف عبارتند از:
1- الف، 2- ح، 3- ر، 4- س، 5- ص، 6- ط، 7- ع، 8- ق، 9- ك، 10- ل، 11- م، 12- ن، 13- ه، 14- ي.
حروف مقطعه قرآن يك حرف، دوحرفي، سهحرفي، چهارحرفي و پنج حرفي است كه به ترتيب عبارتند از:
يك حرفي: ص، ق، ن.
دو حرفي: طه، طس، يس، حم.
سه حرفي: الم، الر، طسم.
چهار حرفي: المص، المر.
پنج حرفي: كهيعص، حمعسق.
در مورد حروف مقطعه نظرات گوناگوني از طرف مفسرين و دانشمندان اسلامي بيان شده كه مهمترين آنها دو نظريه زير است:
1- حروف مقطعه اوائل سُوَر قرآن براي جلب توجه مشركين به شنيدن آيات بعدي است.
2- قرآن از سنخ سخن و حرف است يعني مركب از حروفي است كه، بشر هم با همان حروف مكالمه و مكاتبه مي نمايد.ولي از آوردن مانند آن ناتوان است.
تفسير حروف مقطعه با مغزهاي الكترونيكي
چندي قبل، مجله معروف مصري " آخرساعة" كه بزرگترين مجله مصور خاورميانه محسوب مي گردد، گزارشي دربـاره تحقيقـات شگفت انـگيـز يك دانشـمند مسـلمـان مصـري در مورد تفسير پارهاي از آيات قرآن مجيد به كمك مغزهاي الكترونيكي منتشر ساخت كه اعجاب همگان را در نقاط مختلف جهان بر انگيخت.
اين تحقيقات كه محصول سه سال كوشش پي گير و كار مداوم " دكتر رشاد خليفه" دانشمند شيمي دان مصري بود بار ديگر اين حقيقت را به ثبوت رسانيد كه اين كتاب بزرگ آسماني محصول مغز بشر نيست و انسانها قادر نخواهند بود مثل آن را بياورند.
دكتر رشاد اين تحقيقات را در آمريكا در شهر" سانتلويس" در ايالت " ميسوري" انجام داد.
تمام كوشش استاد مزبور براي كشف معاني حروف مقطعه قرآن يعني حروفي مانند (ق، الم، يس و000) صورت گرفته است، او به كمك محاسبات پيچيده اي ثابت كرده است كه رابطه نزديكي ميان حروف مزبور، با حروف سوره اي كه در آغاز آن قرار گرفته اند، وجود دارد ( دقتكنيد).
بنابر اين از مغز الكترونيكي تنها براي انجام محاسبه تعداد حروف سوره ها و به دست آوردن نسبت ( و به اصطلاح ) " درصد" هر يك از حروف كمك گرفته است نه اينكه تفسير آيات قرآن را از ماشين خواسته باشد.
ولي مسلماً اگر اين ماشينها نبودند هيچ بشري قادر نبود به وسيله قلم و كاغذ اين محاسبات را طي ساليان دراز انجام دهد.
اكنون به سراغ شرح كشف دانشمند مزبور برويم:
دكتر رشاد مي گويد: مي دانيم قرآن مجيد 114سوره دارد كه از ميان آنها 86سوره در مكه نازل گرديده و 28سوره در مدينه، و از ميان مجموع سوره هاي قرآن 29سوره است كه در آغاز آنها " حروف مقطعه" آمده است.
جالباينكه اين حروف مجمـوعاً درست نصف حـروف 28 گـانه الفـباي عــربي را تشكيل مي دهد و آنها عبارتند از (ا، ح، ر، س، ص، ط، ق، ك، ل، م، ن، ه، ي ) كه گاهي آنها را " حروف نوراني " نيز مي نامند.
او مي گويد سالها بود كه من مي خواستم بدانم معني اين " حروف به ظاهر از هم بريده " در آغاز سوره هاي قرآن چيست؟ و هر قدر به تفاسير مفسران بزرگ و آراء مختلفي كه در اين زمينه داده بودند مراجعه كردم پاسخ قانع كننده اي نيافتم از خداوند ياري جستم و به م طالعه دست زدم.
ناگهان به اين فكر افتادم كه شايد ميان اين حروف، و حروف هر سوره اي كه آنها در آغازش قرار گرفته اند رابطه اي وجود داشته باشد.
اما بررسي تمام حروف 14 گانه نوراني در 114سوره قرآن و تعيين نسبت هر يك از آنها و محاسبات فراوان ديگري كه مي بايست در اين زمينه بشود چيزي نبود كه بدون استخدام مغزهاي الكترونيكي امكان پذير باشد.لذا قبلاً تمام حروف مزبور را در 114سوره قرآن به طور جدا گانه و همچنين مجموع حروف هر سوره را دقيقاً تعيين كرده، با شماره هر سوره، به مغز الكترونيكي ( براي انجام محاسبات پيچيده بعدي) سپردم اين كار و مقدمات ديگر در مدت دو سال عملي شد.
سپس مغز الكترونيكي را يك سال تمام براي انجام محاسباتي كه به آن اشاره شد به كار گرفتم.نتيجه اين محاسبات بسيار درخشان بود و براي نخستين بار در تاريخ اسلام پرده از حقايق شگفتانگيزيبرداشتهشد كه اعجاز قرآن را ( علاوه بر جنبههاي ديگر) از نظر رياضي و نسبت حروف قرآن كاملاً روشن مي ساخت.
مغز الكترونيكي با محاسبات خود براي ما روشن ساخت كه ميزان هر يك از حروف 14 گانه در هر سوره از 114سوره قرآن به نسبت مجموع حروف آن سوره؛ چند درصد است.
في المثل، پس از محاسبه مي يابيم كه نسبت حرف قاف كه يكي از حروف نوراني قرآن است در سـوره "فـلق" بـزرگترين رقـم را دارد (700،6) درصـد و در درجـه اول در ميـان سورههاي قرآن است ( البتهبه استثناي سوره ق ) بعد از آن سوره "قيامت" قرار دارد كه تعـداد قافـهاي آن نسبت به حـروف مـزبور (907،3) در صـد مـي بـاشد و پـس از آن ســــوره
"والشّمس"است (906،3) در صد و همانطور كه ملاحظه مي كنيم تفاوت سـوره "قيامت" و "الشمس" فقط يكهزارم درصد است!
و به همين ترتيب اين نسبت را در تمام 114سوره قرآن به دست مي آوريم ( نه تنها در باره اين يك حرف بلكه در باره تمام حروف 14 گانه نوراني ) و به اين ترتيب نسبت مجموع حروف هر يك از سورهها با يكايك اين حروف روشن مي گردد.
اكنون به نتايج جالبي كه از اين محاسبات به دست آمده توجه فرماييد:
1- نسبت َ( ق ) در سوره " ق " از تمام سورههاي قرآن بدون استثناء بيشتر است يعني آياتي كه در طي 23 سال، دوران نزول قرآن، در 113سوره ديگر قرآن آمده آنچنان هست كه حرف قاف در آنها كمتر به كار رفته است، و اين راستي حيرتآور است كه انساني بتواند مراقب تعداد هر يك از حروف سخنان در طول 3 سال باشد، و در عين حال آزادانه مطالب خود را بدون كمترين تكلفي بيان كند.مسلما ًچنين كاري از عهده يك انسان بيرون است، حتي محاسبه آن براي بزرگترين رياضي دانان بدون كمك مغزهاي الكترونيكي ممكن نيست.
اينها همه نشان مي دهد كه نه تنها سورهها و آيات قرآن بلكه " حروف قرآن " نيز روي حساب و نظام خاصي است كه فقط خداوند قادر بر حفظ آن مي باشد.
همچنين محاسبات نشان داد كه حرف ( ص ) در سوره " ص " نيز همين حال را دارد يعني مقدار آن به تناسب مجموع حروف سوره، از هر سوره ديگر قرآن بيشتر است.
و نيز حرف ( ن ) در سوره " ن و القلم " بزرگترين رقم نسبي را در 114سوره قرآن دارد تنها استثنايي كه در اين زمينه وجود دارد سوره " حجر " است كه تعداد نسبي حروف ( آن ) در آن بيشتر از سوره ( ن و القلم ) است، اما جالب اين است كه سوره حجر يكي از سورههايي است كه آغاز آن ( الر ) مي باشد.و بعدا ًخواهيم ديد اين سورهها كه آغاز آنها ( الر ) است بايد همگي در حكم يك سوره محسوب گردد، و اگر چنين كنيم نتيجه مطلوب به دست خواهد آمد يعني نسبت تعداد ( ن ) در مجموع اينها از سوره " ن و القلم " كمتر خواهد شد.
2- چهار حرف ( المص ) را در آغاز سوره اعراف در نظر بگيريد، اگر الفها، ميمها و صادهايي كه در اين سوره وجود دارد با هم جمع كنيم و نسبت آن را با حروف اين سوره بسنجيم، خواهيم ديد كه از تعداد مجموع آن در هر سوره ديگر قرآن بيشتر است.
همچنين چهار حرف ( المرا ) در آغاز سوره " رعد " همين حال را دارد، و نيز پنج حرف ( كهيعص ) در آغاز سوره " مريم " اگر روي هم حساب شوند، بر مجموع اين چند حرف در هر سوره ديگر قرآن فزوني دارند.
در اينجا به چهره تازه تري از مسأله بر خورد مي كنيم كه نه تنها يك حرف جدا گانه در اين كتاب آسماني روي حساب و نظم خاص گسترده شده، بلكه حروف متعدد آن نيز چنين وضع حيرت آوري را دارد.
تاكنون بحث درباره حروفي بود كه تنها در آغاز يك سوره قرآن قرار داشت، اما حروفي كه در آغاز چند سوره قرار دارد ( مانند المرا و الم ) شكل ديگري به خود مي گيرد؛ و آن اينكه بر طبق محاسبات مغز الكترونيكي مجموع اين سه حرف مثلاً ( ا، ل، م ) اگر در مجموع سوره هايي كه با " الم " آغاز مي گردد حساب شود، و نسبت آن با مجموع اين سـوره ها به دست آيد، از ميزان آن در هر يك از سوره هاي ديگر قرآن بيشتر است.
در اينجا باز مسأله صورت جالبتري به خود گرفته و آن اينكه نه تنها حروف هر سوره قرآن تحت ضابطه و حساب معيني است، بلكه مجموع حروف سوره هاي مشابه نيز ضابطه و نظام واحدي دارند.
ضمناً نكته اين موضوع نيز روشن مي شود كه از چه رو چند سوره مختلف قرآن با " الم " يا با " المرا " آغاز شده و اين يك موضوع تصادفي و بيدليل نيست.
( دكتر رشاد محاسبات پيچيده تري روي سوره هاي مشتمل بر" حم " انجام داده است كه براي اختصار از آن صرف نظر مي كنيم).
استاد مزبور ضمن اين مطالعات به نكات جالب ديگري دست يافته كه به ضميه نكات تازه اي كه مي توان از آن استنتاج كرد از نظر خوانندگان مي گذرانيم:
1- رسم الخط اصلي قرآن را حفظ كنيد
او مي گويد تمام اين محاسبات در صورتي صحيح است كه به رسم الخط اصلي و قديمي قرآن دست نزنيم ( مثلاً اسحق و زكوة و صلوة را به همين صورت بنويسيم، نه اسحاق و زكات و صلاة ) در غير اين صورت محاسبات ما به هم خواهد خورد.
2- دليل ديگري بر عدم تحريف قرآن
اين تحقيقات نشان مي دهد كه در قرآن مجيد حتي يك كلمه و يا يك حرف كم و زياد نشده، والا به طور مسلم محاسبات ما روي قرآن كنوني صحيح از آب در نمي آمد.
3- اشارات پر معني
در بسياري از سوره هاي قرآن كه با حروف مقطعه آغاز مي شود پس از ذكر اين حرف، اشاره به حقانيت و عظمت قرآن شده مانند: الم ذلك الكتاب لاريب فيه و امثال آن، و اين خود اشاره لطيفي به ارتباط حروف مزبور با اعجاز قرآن مي كند.
نتيجه بحث:
از مجموع بحث فوق چنين نتيجه مي گيريم كه حروف قرآن مجيد كه طي 23 سال بر پيامبر (ص) نازل شده حساب دقيق و منظمي دارد و هر يك از حروف الفبا با مجموع حروف هر سوره داراي يك نسبت رياضي كاملاً دقيق است كه حفظ و نگهداري چنين نسبتي براي بشر-بدون استفاده از مغزهاي الكترونيكي - امكان پذير نيست.
البته شك نيست كه بررسيهاي دانشمند مزبور چون در آغاز راه است خالي از نقائصي نيست كه بايد با حوصله تمام وسيله او و دانشمندان ديگر تكميل گردد.
قرآن و علوم روز
قرآن در قالب بيان نشانه هاي قدرت الهي به بعضي از قوانين علمي اشاره نموده است كه بسياري از آنها هنوز براي بشر ناشناخته است، از جمله زندگي در كرات ديگر، لذا جهت آشنايي خوانندگان به نمونه هايي از آيات اشاره مي گردد.
1- وَ كُلُُّ شييِ عِنْدَهُ بِمِقْدارِ
اين آيه اشاره است به اينكه هر چيزي هم از لحاظ كميت و مقدار و هم از نظر كيفيت داراي اندازه و قطع است.
2- وَ هُو َالّذي خَلَقَ السَّمواتِ وَ الارْض ِفي سِتَّةِ اَيّامِ
با توجه به اينكه ( يَوْم ) در واژه تنها به معناي يك روز دوازده ساعته نيست بلكه به قسمتي از زمان گفته مي شود مي تواند اشاره به دورانهاي تكامل باشد
3- وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِاَيدٍ و اِنّا لَمُوسِعُونْ
اين آيه اشاره به توسعه جهان دارد، و با توجه به اينكه در سوره انبياء آيه30 مي فرمايد: زمين و آسمان ( رتق ) بودند و ما آنها را از هم جدا كرديم ( فَتْق )، به انفجار بزرگ آغاز جهان اشاره مي نمايد كه موضوع مورد بحث علما و دانشمندان امروز جهان است.
4- اللهُ الَّذي رَفَعَ السَّمواتِ بِغَيْر عَمَدٍ تَرَوْنَها
اين آيه اشاره به ( جاذبه عمومي) اينكه كرات آسماني به وسيله ستوني غير مرئي نگه داشته شده اند.همان نيروي عظيم جاذبه است كه قرآن هزار و چهار صد و اندي سال پيش به آن اشاره نموده است.
5- وَ مِنْ كُلّ ِشَييٍ خَلَقْنا زَوْجين
اين آيه اشاره دارد به زوجيت تمام چيزهاي جهان از ريز و درشت، نه تنها گياهان و حيوانات و انسان كه اتم ها و حتي ذرات كوچكتر از اتم ازاين قانون پيروي مي نمايند.
6- يا مَعْشَرَ الْجِنّ وَ اِلِاْنْسَاِنِ اِسْتَطَعْتُمْ اَنْ تَنْفُذُوا مِنْ اَقْطارِ السَّمواتِ وَ اَلاْرْض فَانْفُذُوا، لاتَنْفُذُونَ اِلاّ بِسُلْطان.
اين آيه در هزار و چهار صد و اندي پيش انسانها را مورد خطاب قرار داده كه نفوذ در آسمان تنها از طريق علم و عقل و قدرت فكري ( سُلْطان) ميسّر است.
7- يُسبِّحُ لَهُ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ الَاَرْضِ وَ مَنْ فيهِنَّ
با توجه به اينكه لفظ ( مَنْ) بيشتر براي موجودات با شعور استعمال مي شود، آيه اشاره دارد به وجود موجودات باشعور در كرات ديگراعم از فرشتگان و مانند انسانها.
8- وَ اَرْسَلْنَا الرّياحَ، فَاَنْزلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَسْقَيْناكُمُوهُ، وَ ما اَنْتُمْ لَهُ بِخازَنينَ
در اين آيه اشاره به نقش بادها مي كند در فرو ريختن بارانها، و نقش بادها در تخليه فضاي الكتريكي ميان ابرهاي حامل باران، و نقش آن در عمل لقاح حيوانات.
9- بَلي قادِرينَ عَلي اَنْ نُسَوِيَ بَنانَهُ
آيه مذكور اين حقيقت را بازگو مي كند كه در تمام دنيا يك سر انگشت از لحاظ خطوطي كه دارد با انگشت ديگر اصلاً شباهت ندارد و اين يكي از بارزترين نشانههاي عظمت خداوند و قرآن كريم است كه در هزار و چهار صد و اندي سال پيش به اين حقيقت اشاره نموده و ادارات جنايي در قرن حاضر به اين موضوع پي برده و در كشف جرم از آن بهره مي گيرند.
اعجاز عددي قرآنتساوي عددي و هماهنگي رقمي و تناسب در موضوعات قرآن كريم چيزي است كه قدرت بشـري از ذكر آن به گونه اي فـرا گيـر نـاتوان اسـت، و از توضيـح كـامل بيان شامل آن در مي ماند و از اينكه بتواند حق اين معجزه بزرگ را از لحاظ اعداد و ارقام و شرح و تفسير كاملاً ادا كند ناتوان است.به عنوان نمونه تعدادي از تناسبهاي عددي آيات قرآن را جهت استفاده علاقمندان مي آوريم.
اَجْر:
واژه اَجْرْ ( مزد) 108 بار در قرآن آمده و به همين اندازه واژه فِعْلْ ( كار) آمده است.و جزاء " كيفر - پاداش" 117 بار در قرآن به كار رفته و مَغْفِرَتْ 334 بار، در نتيجه، مُزد با كار و حِساب با عدل و داد در قرآن بر ابر آمده است. ولي آمرزش دو برابر كيفر به كار رفته است و اين يكي از شگفتيهاي تساوي و تناسب و توازن در آيات قرآن است.
اَلْبابْ:
كلمه ( اَلْباب ْ) به معني ( مغزها -خردها ) 16 بار در قرآن آمده است كه با كلمه اَلْاَفْئِدَة ( دلها ) برابر است.
اِبْليسْ:
در قرآن لفظ اِبْليسْ 11 بار آمده و عينا ًبه همين تعداد يعني 11 مرتبه فرمان به اِسْتِعاذِه ( پناه بردن به خدا ) تكرار شده است.
اِنْفاقْ:
واژه اِنْفاقْ و مشتقاتش73 بار در قرآن آمده است كه با لفظ رِضا ( خوشنودي ) و مشتقات آن برابر است.
اَصْنامْ:
الفاظ اَصْنام ْ( بتها ) و خَمْر ْ( شراب مست كننده ) و خِنْزيرْ ( خوك ) و بَغْضاء ْ( دشمني شديد ) و حَصَب ْ(پـاره سنگ است كه به مـردم ( گناهكاران ) اصابت مي كند و بـديـن وسيلــه عــذاب مي شوند ) و تَنْكيلْ ( تعذيب- عذاب كردن شديد ) و حَسَد ْ( رشك ) و خِيبَت ْ( ناكامي -نوميدي ) هر كدام 5 بار در قرآن مجيد به كار رفته، با وجود آنكه به گونه اي پراكنده و دور از يكديگر در سوره هاي قرآن واقع شده ان
آياتْ:
واژه آيات 382 بار در قرآن آمده و با توجه به اينكه واژه النّاسْ ( مردم ) 241 بار و اَلْملائِكَة ( فرشتگان ) 86 بار و عالَمين ( جهانيان ) 73 بار در قرآن به كار رفته، كلمه آيات ( نشانهها ) به اندازه مجموع واژه هاي ناس و ملائكه و عالمين به كار رفته است.
ايمانْ:
ايمان و مشتقات آن 811 بار در قرآن به كار رفته و لفظ عِلْم و مشتقات آن 782 بار و مترادف علم يعني كلمه مَعْرِفَتْ با مشتقاتش29 مرتبه در قرآن كريم آمده است.در نتيجه علم و معرفت و مشتقات آن دو مجموعاً 811 بار تكرار شده اند كه مساوي با لفظ ايمان به كار رفته اند.
اَلنّاسْ:
كلمه اَلنّاس و مشتقات و مترادفات آن 368 بار در قـرآن آمده و اين مساوي با واژه رَسول مي باشد كه با مشتقاتش 368 بار در قرآن به كار رفته است.
بُخْلْ:
كلمه بخل در قرآن كريم 12 مرتبه آمده كه با لفظ حسرت ( دريغ-اندوه ) و طَمَع ْو جُحُود ( انكار ورزيدن ) برابر است.
بَصَرْ:
تعداد مواردي كه در قرآن از ( بَصَر ْو بَصيرَة ) ياد شده 148 مرتبه مي شود، كه با تعداد مواردي كه از ( قَلْب و فُؤاد ) سخن رفته برابر است.
بَعْثْ:
لفظ بَعْث ْ( زنده كردن مردگان ) و مشتقات و مردافات آن 45 بار در قرآن كريم آمده، و درست به اندازه و لفظ صِراط است.
بِرّ:
لفظ بر ّ( نيكي ) و تمام مشتقاتش 20 بار در قرآن آمده، كه با واژه ثَواب و مشتقاتش برابر است.
تَلاوَت:
كلمه تلاوت ( خواندن - پيروي كردن ) در قرآن 62 بار آمده و با موارد به كار رفته واژه صالِحاتْ برابر است.
جَحيم:
كلمه جحيم ( دوزخ ) 26 بار در قرآن تكرار شده، كه برابر با لفظ عِقاب ( كيفر ) مي باشد.
حِساب:
كلمه حساب 29 بار در قرآن به كار رفته كه درست به اندازه موارد به كار رفته واژه ( عَدْل ْو قِسْط ) مي باشد. زير ا14 بار واژه عدل و 15 بار واژه قسط در قرآن كريم به كار رفته است.
حَياتْ:
كلمه حيات و مشتقاتش در آنجا كه ويژه حيات انسان است به شمار مي رود 145 بار در قرآن كريم آمده است و درست به همين اندازه واژه مرگ و مشتقاتش در قرآن به كار رفته است.
حَرْثْ:
واژه حرث ( كِشت ) 14 بار در قرآن آمده، و به همين اندازه واژه ِزراعَت ( كشاورزي ) به كار رفته، و جالب است كه لفظ فاكهة ( ميوه ) نيز به همين اندازه است.
حَرْبْ:
كلمه حرب ( جنگ ) و مشتقاتش 6 بار در قرآن آمده، و جالب اينكه تعداد واژه أسري ( اسيران ) نيز به همين اندازه به كار رفته است.
دُنياوِآخَرَتْ:
كلمه دنيا در قرآن 115 بار رفته و واژه آخرت نيز عينا ً115 بار در قرآن آمده است.در صورتي كه لفظ دنيا به تنهايي و جدا از لفظ آخرت و همچنين لفظ آخرت جداي از لفظ دنيا در آياتي چند به كار رفته اند با اين همه تعداد واژه دنيا و آخرت برابرند.
خِيانَتْ:
كلمه خيانت 16 بار در قرآن آمده كه درست مساوي لفظ خُبْثْ ( ناپاك ) مي باشد.
دينْ:
كلمه دين و مشتقات آن 92 بار در قرآن به كار رفته است كه با واژه مساجد و مشتقاتش كه در قرآن آمده برابر است.
رُسُل:
واژه رسل 368 بار تكرار شده و واژه نبي 75 بار و بَشير 18 بار و نَذير 57 بار كه مجموع ارقام مذكور 518 مرتبه است، جاي شگفتي است كه اين عدد با تعداد مواردي كه اسامي پيامبران آمده، برابر است، يعني اسامي پيامبران الهي ( آدم، نوح، ابراهيم000) نيز 518 بار در قرآن به كار رفته است.
رَحيم:
لفظ رحيم كه در اسماء حسني براي خداوند است 114 بار در قرآن آمده، در حالي كه رَحمان 57 بار آمده كه درست نصف لفظ رحيم مي باشد به علاوه رقم 114 همان عددي است كه سوره هاي قرآن كريم به تعداد آن نازل شده است.
سَلام:
واژه سلام و مشتقاتش50 بار در قرآن آمده و به همين اندازه واژه طيبات ( پاكيزه ها ) به كار رفته است.
شَهر:
خداوند در قرآن مي فرمايد: " اِنَّ عَّدَةَ الشُهُورِ عِنْدَاللهِ اثْنا عَشَرَ شَهْرَاً في كِتابِ الله " سوره توبه آيه 26يعني " تعداد ماهها نزد خدا و در كتاب او دوازده ماه است " آنگاه مي بينيم واژه شهر ( ماه ) 12بار در قرآن مجيد تكرار شده است، يعني درست به اندازه ماههاي سال و واژه يَوم ( روز ) با ساير موارد 365 در قرآن آمده است كه درست به تعداد روزهاي سال است و نيز واژه يَوم به صورت جمع يعني ( اَيّام ) و مثني ( دو روز ) و اَياماً جمعاَ 30 بار به كار رفته كه به اندازه روز هاي ماه مي باشد.
صالِحات:
صالحات ( كارهاي درست ) و همه مشتقات آن 167 بار در قرآن به كار رفته، و عيناً به همين تعداد لفظ ( سَيّئات ) يعني بديها با تمام مشتقاتش به كار رفته است.
صَيْف:
واژه صيف و اَلْحرّ ( تابستان و گرما ) و اَلشِّتاءْ و اَلْبَرْددْ ( زمستان و سرما ) در قرآن كريم با يكديگر برابرند و هر كدام 5 بار آمده است.با آنكه جز در سوره قريش آيه 2 و 3در جاي ديگر از قرآن با يكديگر به كار نرفته اند.
صِيام:
واژه صيام ( روزه ) و صَبْر ( شكيبايي ) و دَرَجات و شَفَقَت ( بيمناكي - مهرباني ) هر كدام 14 بار در قرآن آمده و با هم به طور مساوي به كار رفته اند.
صَلوة:
واژه صلوة ( نماز -دعا ) 67 بار در قرآن به كار رفته، كه با واژه نَجات و مَلائِكَة و قُرآن به كار رفته است.
طُهر:
واژه طهر ( پاكي ) و تمام و مشتقاتش31 بار در قرآن كريم آمده است كه با موارد به كار رفته واژه اِخْلاص و تمام مشتقاتش برابر است.
عددهفت:
قرآن مي فرمايد :عدد آسمانها7 است و اين حقيقت را هفت بار در آيات تكرار كرده است و نيز وقتي قرآن كريم از آفرينش آسمانها و زمين در شش روز ياد مي كند اين حقيقت را نيز 7بار در آيات مي آورد و همچنين عرضه شدن آفريدگان بر خداوند را 7 بار ذكر كرده است و نيز فرموده است :كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق مي كنند عمل آنها به اين مي ماند كه دانهاي هفت خوشه بر آورد.
و در مورد كلمات خداوند كه اگر هفت دريا مركب آن شوند پايان نميپذيرد، عدد هفت آمده و در مورد دوزخ نيز مي فرمايد : دوزخ 7باب ( در ) دارد.
و باز نخستين سوره قرآن سوره فاتِحَة است كه هفت آيه دارد و عدد كلمات شهادتين يعني لا اِلهَ اَلاّ الله، مُحَمَّدٌ رَسولُ الله نيز7 است.
عَقل:
كلمه عقل و مشتقاتش 49 بار در قرآن آمده و با موارد به كار رفته واژه نور در قرآن برابر است
فُجّار:
واژه فجار ( بدكاران ) 3بار در قرآن آمده، در حالي كه لفظ اَبْرار ( نيكوكاران ) 6مرتبه، يعني دو برابر فجار آمده است.
لِسان:
كلمه لسان ( زبان ) 25بار در قرآن آمده، كه با تعداد مواردي كه واژه مُوعِظَة ( پند و اندرز ) آمده برابر است.
مُحَمَّد:
نام شريف پيامبر اسلام ( ص ) يعني ( محمّد ) 4بار در قرآن آمده و به لحاظ تعداد با واژه هاي رُوح القُدُسْ و مَلَكوت و سِراج ( چراغ ) برابر است.
و نيز نام محمّد ( ص ) به همان تعدادي به كار رفته كه واژه شَريعَت ( طريقه، آئين ) در قرآن آمده است.
بنابر اين نام محمّد ( ص ) با روح القدس و ملكوت و سراج و شريعت برابر آمده است.
مُصيبَت:
لفظ مصيبت ( پيش آمد ناگوار ) و مشتقات آن 75بار در قرآن آمده كه درست مساوي با تعداد به كار رفته واژه شُكر مي باشد.
مُحَبَّت:
واژه محَبت و تمام مشتقاتش 83 بار در قرآن آمده، كه با واژه طاعَت ( فرمانبرداري ) برابر است.
مَصيرْ:
واژه مصير ( بازگشت ) 28بار در قرآن آمده است كه به همين تعداد 28بار واژه اَبَدْ ( هميشه ) آمده است.
مُسْلِمينْ:
كلمه مسلمين 41 بار در قرآن آمده و جاي شگفتي است كه مساوي لفظ جهاد مي باشد كه در قرآن به كار رفته است.
نظرات شما عزیزان: